۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

امروز را يادتان هست که ضحاک خطبه خون خواند-قسمت اول(29/03/88)

چه روزيست امروز همه نيم نگاهي به خامنه اي داشتند بعضي ها فکر ميکردند شايد در مدت اين يک هفته صداي ملت را شنيده باشد و فکر و تدبيري انجام دهد تا جمهوري اسلامي را از خطر سقوط نجات دهد و خود را  از بازي خطرناک احمدي نژاد کنار بکشد . خامنه اي آمد اما همه از او نا اميد شدند او حتي به دوست قديمي خود به کسي که او را رهبر کرد و حتي قبل تر از آن به آيت الله خميني معرفي کرد براي شوراي انقلاب رحم نکرد و آب پاکي را به روي دستش ريخت و گفت نظرات من قرابتي با هاشمي ندارد . اما اين در مورد دوست خود بود در مورد ملت چه گفت ؟ گفت اگر فردا بياييد مسئوليتتان با خودتان است و من ديگر تحمل ندارم تا تظاهرات کنيد و از موسوي و کروبي هم خواست تا به اعتراض خود پايان دهند و نتيجه را بپذيرند و همچنين گفت که نظام حتي يک راي تقلب نميکند بعدها مشخص شد تقلب که ميکند هيچ به  آراي مردم خيانت ميکند هيچ، تجاوز به زنداني دست بسته هم ميکند ، پسر دوست محسن رضايي را در زندان تحت شکنجه هاي وحشيانه ميکشد ، ندا را روز روشن ميکشد، هزاران نفر بيگناه را روانه زندان ميکند و... جنايات ديگري که فقط در طول تاريخ بشريت ننگ آن بر خامنه اي و عمال او ماند
نگاهها به فرداست قرار است همه لباس مشکي بپوشند و به خيابان بيايند ولي نميدانند ماموران لباس شخصي بسيج و سپاه حکم تير را از مولايشان دريافت کرده اند و سلاح هايشان را براي فردا آماده ميکنند .
تا فردا بايد صبر کرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر