۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

قابل توجه کودتاچيان که فکرميکنند جنبش سبز مربوط به شمال تهران است/شهيدعاشورا از محله دخمه تهران(مهدي فرهادي)

در ذيل مصاحبه جرس با يکي از دوستان شهداي عاشوراي تهران را ميخو انيد . از نکات قابل توجه اينکه مهدي فرهادي ساکن يکي از مناطق جنوبي تهران بوده است و توسط نيروهاي انتظامي يا لباس شخصي در روز عاشوراي حسيني توسط 25 گلوله ساچمه اي که به سمت صورتش شليک شده بود به شهادت رسيد. خانواده وي يکي از خانواده هاي سرشناس محله دخمه تهران ميباشند و ضمنا از خانواده هاي مذهبي ميباشند.

به عنوان اولین سوال آیا می توانم بپرسم مهدی فرهادی را تا چه اندازه می شناسید؟


مهدی و خانواده اش در محله ما افراد ناشناسی نیستند، همه آنها را می شناسند. محله دخمه یکی از محله های قدیمی تهران است که در آنجا سراغ هر کس بروید خانواده مهدی را می شناسند، خود مهدی در ماه شعبان هر سال برای تولد حضرت ابولفضل، خرج مراسم می داد، بچه های بیت الشهدا همه می دانند که این خانواده چقدر برای اهل بیت خرج می کرد حالا کسانی که ادعا می کنند دلشان برای اهل بیت می سوزد به نام توهین به مقدسات مهدی را در روز عاشورا کشتند، در حالی که برای مهدی و بچه های مذهبی جنوب شهر مقدسات، همان اهل بیت هستند نه مقاماتی که شعار علیه آنها جرم و جوابش گلوله باشد. این کسانی که در روز عاشورا به سمت بچه ها شلیک کردند، تازه بعد از انقلاب مذهبی شده اند در حالی که ما خبر داریم حداقل همین خانواده به نیت اهل بیت به بیمارستان راضی امین آباد و احمد آباد مستوفی چقدر کمک کرده اند تا خدا از آنها راضی باشد .خالا هم دوره بسیجی هایی است که همه مقدسات شان مقامات هستند نه اهل بیت و برای این مقدسات شان حاضرند به روی برادر خودشان اسلحه بکشند.



از نحوه کشته شدن مهدی فرهادی مطلع هستید؟

بله، همه می دانند که برادران و خواهران آقا مهدی چقدر مظلومانه پیکر عزیزشان را تحویل گرفته اند و چقدر بی صدا برایش مراسم برگزار کرده اند. اگر یادتان باشد آن زمان تلویزیون هم اعلام کرده بود اصلا کسی کشته نشد، و فقط چند نفر مجهول الهویه که یکی از پل پرتاب شد و دو نفر تصادف کردند و بقیه هم به مرگ طبیعی در راهپیمایی مردند، خب در آن شرایط شما چه توقعی از یک خانواده دارید وقتی بچه های جوان دیگری هم در خانواده دارند و نگران امنیت آنها باید باشند؟



چه کسی خبر کشته شدن مهدی را به خانواده او داده بود؟

مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و همسر برادرش زندگی می کرد. ظهر عاشورا آن اتفاق شوم می افتد که مردم و عزاداران را به جرم اعتراض، با خشونت مورد حمله قرار می دهند. مهدی هم یکی از آنها بود که گلوله خورد و بچه ها او را گم می کنند. اگر یادتان باشد موبایل ها هم آن زمان قطع بود و ارتباط گرفتن خیلی مشکل بود اما ساعت چهار بعدازظهر موبایل مهدی روشن می شود و از همان موبایل به برادر مهدی زنگ می زنند و می گویند که او زخمی شده و در بیمارستان است. بچه های محل هم خیلی نگران بودند و خیلی از دوستان مهدی آن روز به خانواده ایشان زنگ می زدند. اما خانواده او فکر می کردند مهدی زخمی شده است و در بیمارستان سینا بستری است برای همین به همه ما هم همین را می گفتند. آن روز در بیمارستان سینا هرکسی از دوستان ما سراغ مهدی را می گرفت خیلی راحت جواب می دادند، چون می خواستند جسد را سریعتر از بیمارستان دور کنند. جالب بود که در تلویزیون می گفتند افراد مجهول الهویه اما اسم و فامیل ونشانی و همه مشخصات مهدی همان روز کشته شدن در بیمارستان وجود داشت.

شما اعضای خانواده مهدی را هم در بیمارستان سینا برای تحویل گرفتن پیکر برادرشان دیده بودید؟

بله ما را که داخل بیمارستان راه نمی دادند، من یکی از برادران مهدی را دیدم که به او اول گفته بودند، سه تا جسد مجهول الهویه در بیمارستان هست و او باید برود برادرش را شناسایی کند اما وقتی برادر ایشان می رود داخل بیمارستان می بیند، نام و نشانی و حتی شماره تلفن ثابت منزل و تلفن همراه و همه مشخصات یک آدم که می شود در مدارک او پیدا کرد را بیمارستان دراختیار داشت. وقتی همین نکته را به ماموران نیروی انتظامی که در بیمارستان حضور داشتند گفتند که شما مشخصات را دارید و بر اساس همان مشخصات به ما زنگ زدید پس چه چیزی را باید شناسایی کنیم آنها هم ناراحت شدند و جسد را به خانواده مهدی تحویل ندادند.

چند روز طول کشید تا جسد را تحویل بگیرند؟

البته باید بگویم همان روز یکی از راننده های آمبولانس که خدا پدر ایشان را بیامرزد، گفت: اینجا نمی گذارند شما جسد را ببینید، به هر حال آن روزها خیلی نا امنی زیاد بود و ما با اینکه می دانستیم هیچ گناهی نکردیم اما مثل خیلی های دیگر نگران بودیم و می خواستیم بیمارستان را ترک کنیم ولی راننده آمبولانس خودش رفت و با دستگاه تلفن همراه خود از صورت مهدی عکس گرفت و عکس را به برادر مهدی نشان داد، برادرش التماس می کرد که آن عکس را نگه دارد اما نمی شد. همه نگران بودند حتی راننده آمبولانس هم نگران بود که با انتشار آن عکس فردا مشکلی برای او پیش بیاید. روز خیلی سختی بود. بچه مذهبی های محل به سر و سینه می زدند که چقدر راحت عده ای به اسم مذهب، عزیزترین و مذهبی ترین بچه محله دخمه را کشتند.

سردار رادان هم همان زمان در تلوزیون اعلام کرده بود در روز عاشورا کسی در اثر اصابت گلوله کشته نشد، آیا پزشکی قانونی تایید کرد نحوه کشته شدن مهدی چگونه بود؟

مهدی از سر مورد اصابت قرار گرفت. ۲۴ تا ساچمه در صورت او بود که این در رونامه خودشان یعنی روزنامه ایران هم نوشته شد. مهدی را سلاخی کردند تا به قول خودشان کالبد شکافی کنند و تشخیص دهند چگونه کشته شد. وقتی مردم از نزدیکی می دیدند چه کسانی شلیک کردند، دیگر کالبد شکافی و سلاخی کردن چه معنی می دهد؟ مردم پیش از عاشورا با سکوت آمده بودند در خیابان ولی آنها روبروی مردم ایستادند و کشتند، تا اینکه در روز عاشورا دیگر مردم طاقت نیاوردند و شعار مرگ بر دیکتاتور دادند ولی حق اش نبود به روی مردم گلوله بکشند.

اما حاکمیت مسوولیت هیچ کدام از این کشته شدن ها را به عهده نگرفت و اعلام کرد که این اسلحه ها متعلق به نیروهای نظامی نبود...

بله آن روزها خیلی چیزها را قبول نکردند، اعلام می کردند که راهپیمایی کنندگان هم کسانی هستند که خانه و مغازه را به آتش کشیدند ولی ما در خیابان های تهران با چشم های خودمان می دیدیم که چطور بسیجی ها را فرستاده بودند تا شیشه های ماشین ها را بشکنند، اتوبوس ها و مغازه ها را آتش بزنند و بعد مسوولیت آن را بیاندازند گردن ما. در همین محله ما شاید بسیجی ها جرات نکنند به خانواده اسم و رسم دار مهدی فرهادی(بلالی) نزدیک بشوند، اما ما خودمان می دیدیم که بچه های بسیجی محل یعنی همسایه ها را در روز مراسم فرستاده بودند در اطراف خانه برادر مهدی تا ببینند چه خبر است و مثلا مواظب اوضاع باشند. مگر در خانه ای که عزیزی از دست رفته باشد چه خبر است؟ اینها از صهیونیست ها بدتر رفتار کردند، به خدا صهیونیست ها به این بسیجی های دروغین شرف دارند که حداقل مسوولیت کارهای خود را قبول می کنند. روزی که آقای موسوی آمد در مسجد شهر ری، همین بچه بسیجی های محل با محافظان او درگیری فیزیکی ایجاد کردند. اغتشاش گر کیست؟ وقتی تحمل حضور ساده یکی که شورای نگهبان همین نظام هم او را تایید کرده بود را در مسجد امام علی نداشتند. محافظان موسوی که دیگر اعتشاش گر نبودند. محافظان موسوی که دیگر شعار نداده بودند، اتوبوس آتش نزده بودند که بسیجی ها به آنها حمله کردند. کسانی که قبل از انتخابات درگیری ایجاد می کردند و به محافظان یک نامزد انتخاباتی حمله ور می شوند، معلوم است که می توانند بعد از انتخابات هم به هواداران همان نامزد انتخاباتی حمله کنند و خانه و خیابان را به آتش بکشند. .


مراسم به خاک سپاری این شهید چگونه برگزار شد؟

بعد از سه روز خانواده اش توانستند پیکر را تحویل بگیرند، فقط به خانواده آقا مهدی اجازه دادند بروند مرده شور خانه. یعنی راه رسم تشییع جنازه در جمهوری اسلامی این است که شبانه جنازه را طوری دفن کنند که هیچ کس هم نباشد تا زیر تابوت را بگیرد و حداقل نماز میت برایش بخوانند؟

مراسمی هم برایش برگزار نشد؟

بعد از اینکه سه برادر و سه خواهر ایشان تا ساعت ده ، یازده شب در بهشت زهرا ماندند تا پیکر برادرشان را شبانه دفن کنند، مراسمی معمولی فردای همان روز در خانه یکی از خواهران آقا مهدی برگزار شد. شما می دانید که دوست چه جایگاهی در زندگی آدم دارد، دوستان مهدی فرصت وداع هم پیدا نکردند و من هنوز باورم نمی شود که همه اینها در ایران اتفاق افتاده است. در کشوری که صدای مسلمانی اش گوش دنیا را کر کرده ولی برای تشییع پیکر یک جوان مسلمان، ده تا پانزده تا ماشین نیروی انتظامی را برده بودند و فقط پنج دقیقه به خانواده اش اجازه دادند تا در مرده شور خانه، جسد را ببینند و با برادرشان وداع کنند.

آیا خانواده مهدی هم تا کنون مورد تهدید قرار گرفته اند؟



برادران و خواهران مهدی خانواده صبوری هستند، خانواده آبرومندی هستند. از چهره های سرشناس محل هستند و همه می دانند که مقدسات آنها اهل بیت است و نه ادعاهایی که این روزها یک عده آدم تازه به دوران رسیده مطرح می کنند. آنها بی ادعا دارند به اهل بیت خدمت کردند. همین که سکوت کرده اند حتما دلایلی دارد که اگر بخواهند خودشان مطرح می کنند. ولی من به عنوان یک دوست و بچه محل، هم وطن و حتی به عنوان یک انسان نمی توانم بی تفاوت باشم و نگویم که این خانواده هم مثل خانواده های زیادی که در بهشت زهرا بچه هایشان را بی نشان و فقط با یک کد دفن کرده اند، چقدر تلخی کشیده اند و چقدر صبوری کرده اند. نمی توانم سکوت کنم وقتی می دانم که وزارت اطلاعات شهر ری بارها خانواده های این کشته شدگان را خواسته است. خدا می داند به آنها چه گفته اند اما رنجی که می کشند بر هیچ کس پوشیده نیست. ما فقط در محل می دانیم که خانواده آقا مهدی هرگز حاضر نشدند پول خون برادرشان را بگیرند و وقتی بسیجی ها هم سراغ این خانواده مذهبی رفته اند تا آنها بگویند آقا مهدی به عنوان یک بسیجی کشته شده است، خانواده اش به این کار هم تن نداند، شما را به خدا نگذارید نام این جوان های بیگناه فراموش شود

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

ماجراي خالکوبي هاي شهرام 007 و فرار او از زندان ( ايالات متحده)

آقا شهرام خان هسته اي ببخشيد شهرام اميري دانشمند يا آبادارچي سازمان هسته اي که سالها براي فرار از آمريکا و اف بي آي و سازمان سيا برنامه ريزي ميکرد بالاخره تونست از اونجا با هواپيمايي که جان خامنه اي (معروف به پدرخوانده مافيا ) فرار کند .
نکته جالب اينکه شهرام خان نقشه تمام ايالات متحده و حتي خونه هاي آنرا روي بدنش خالکوبي کرده و تونسته با استفاده از نبوغ خود و پول دربار سيد علي شاه و جانشينش مجتبي از زندان فرار کند . البته مانند سريال فرار از زندان جايزه اي براي دستگيري او تعيين نشده چون همينکه وجود نحسش از خاک ايالات متحده پاک شده کافي است و نيازي به بازگرداندن  او نيست . لذا از همه مردم درخواست ميشود تا برنامه مستندي که از تهيه نقشه ها و خالکوبي ها و فصل اول که مربوط به خاطرات شهرام خان از دوران اسارت است و فصل  دوم که مربوط به نحوه فرار است و بقيه اش را نميگم تا جذاب باشه از سيماي حاج عزت نگاه کنند . احتمالا پخش اين سريال به علت روز نحس تولد علي خامنه اي وحضور شهرام خان در ايران آغاز خواهد شد .

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

سفر متکي به اسپانيا براي رقص و پايکوبي ميان جوانان مادريدي

منوچ خان متکي وزير دولت کودتايي به علت اينکه اصولا تمام شاديها و خوشحاليها در ايران سلب شده و جرم تلقي ميشود و برابر اقدام عليه امنيت دربار سيد علي شاه است و تمام شاديها بايد در مهديه تهران باشد و آنهم با حضور سانديس خوران مذاب در ولايت ويا حضور در دربار و مشاهده ملق و جفتک چهارگوشهاي مليجک دربار (رييس دولت نهم و يکي بيشتر) به مادريد سفر کرده اند تا شبانه روز به رقص و پايکوبي کنار جوانان برنزه مادريدي  بپردازند و خود را تخليه کند و کمي هم به جوانان کمک کنند تا بيشتر از قهرماني تيمشان در جام جهاني خوشحال شوند . البته هنوز خبري از حضور ايشان در کلوپهاي شبانه نرسيده است . انگار ايشان به حضور در خيابانها و پريدن داخل حوضهاي شهر و آب بازي کردن با جوانان اکتفا نموده اند

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

عقب نشيني جمهوري ولايت فقيه در برابر جامعه جهاني و مردم-بازي باخت باخت

از وقتي احمدي نژاد در دور قبلي انتخابات پيروز شد با اما و اگر هاي فراوان تمام راههاي مذاکره را بست و تمام پلهاي ساخته شده در زمان ثبات سياسي خاتمي را پشت سر خراب کرد به گونه اي که ديگر نتوانست پلهاي خراب شده را هرچند به طور ناقص برپاکند .آنچنان در توهمات مشايي - مصباح ساخته غرق شد که نفهميد در اين 5 سال نکبت بار رياستش بر اندکي از جامعه چگونه باعث دشمن تراشي براي ملت ايران شده است و اقتدار ايران و ايرانيان را در منطقه و جهانيان با ادبيات لمپني و کوچه بازاري و عوامفريبانه متزلزل کرد و دوستان گذشته را که تمايل به همکاري با ايران بودند همگي را يکي يکي دشمن فرض کرد و آنها را از خود طرد کرد . حال ماجراي سياست خارجي به حدي آشش شور شده که همه راهها بسته شده و هر روز خبر جديدي از تحريم ميرسد که انگار پايان ندارد . کار به جايي رسيده که براي رديف کردن خنده سياستمداران غربي به جاي بازگشت به مذاکره شرط هم تعيين ميکنند و طوري رفتار ميکنند که انگار در موضع قدرت مطلق هستند . حال در اين شرايط ايا غرب بسته مشوقهاي زمان خاتمي را رو خواهد کرد پاسخ منفي است الان بحران جهاني است و هزينه جنگ عراق و افغانستان هم زياد است حال زمان امتياز دادن است آنهم امتيازهاي سنگين تا غرب را تا حدي راضي کند پس تا اينجا کوچکترين عقب نشيني باعث پيشرفت و سهم خواهي غرب خواهد شد پس اين يک سر باخت براي جمهوري ولايت فقيه و مليجک دربار رهبر.
اپيزود دوم برنامه ايست که چندي است از طرف اصولگرايان ميانه رو مثل لاريجاني ، مطهري ، توکلي و.. کليد خورده و آن ايجاد يک جبهه ساختگي جديد در برابر دارودسته احمدي نژاد و به خاک ماليدن آن حتي با خفت و خوار کردن او در مجلس و استيضاحش.
انتقادهاي تند از بي برنامه گي هاي اقتصادي و اجتماعي  چند وقتي است از طرف اين جبهه جديد مطرح ميشود . اما اين نکته قابل ذکر است که مدت اين سياه بازيها گذشته است آن موقع که توکلي و مطهري به دنبال دستگيري سران به اصطلاح خودشان فتنه بودند و اصلا از خود نميپرسيدند مگر چند نفر آدم ميتوانند اينهمه جمعيت را به خيابان بياورند و جلوي سگان هار ولي وقيح قرار دهند . آخر چه کسي به خاطر موسوي و کروبي جان خود را به خطر مي اندازد اما مردم به خاطر راي خود و آزادي وطن خود خونها دادند . در آن موقع تمام فکرشان دستگير کردن بيشتر افراد و دادگاههاي نمايشي بود . بازهم از خود نپرسيدند بياييم ببينيم مردم چه ميخواهند ؟آنروز ها که صف بنديهاي جديد ايجاد شد آقايان به اصطلاح اصولگراي ناراضي پشت رهبر جنايتکار سينه ميزدند و لفظ فصل الخطاب از دهانشان ميريخت .
آن روزها مردم ميخواستند حرفشان را بگويند اما گوش شنوايي نبود . حال آقايان يادشان افتاده با اين مردم کار دارند و نيازمندشان هستند . پس حال ميخواهند برگردند اما لازم است توجه کنند که دير شده شايد 1 سال قبل با برکناري دزد آراي مردم ميشد مدتي بخشي از مردم را تا حدي راضي کرد اما بعد از اينهمه جنايت امکانپذير نيست و هر روز هم خامنه اي با شيرين کاري جديد احمدي نژاد و سپاه روبه رو است از مراسم چهارده خرداد بگير تا حمله به دفاتر مراجه و تجمع سانديس خورها مقابل مجلس . و انگار ديگر مليجک دربار به دنبال نشستن در يک طرف ميز بازي قدرت است و نميخواهد آلت دست خامنه اي باشد . پس در اينجا هم برگشت از کوچکترين مواضع نظام همانند آزادي زندانيان يا موارد ديگر بخش هاي مختلفي از نيروهاي حاکميت را رئدرروي ديگر قرار ميدهد و باعث پيامدهاي ناميموني در لايه هاي تماميت خواه سپاه و دولت و مجلس خواهد شد . پس انجام چنين کاري مثلا برکناري احمدي نژاد هم فايده اي ندارد . و شروع اين بازي براي حکومت بسيار خطرناک است . پس در اين قسمت هم قسمت باخت دوم هم ثابت شد .
به نظر حقير ، خامنه اي راهي جز تفييذ اختيارات رهبري ، واگذاري قدرت ، انحلال مجلس ، برگزاري مجدد رياست جمهوري ندارد شايد با اين اعمال بتوان حداقل نام جمهوري اسلامي را نگه داشت . چون مردم با اسم حکومت مشکلي ندارد چون در لواي حکومت هاي جمهوري هم ديکتاتورهايي چون موگابه ، قذافي، حسني مبارک و رهبر کره شمالي ظهور کرده اند .
اميد است مورد توجه قرار بگيرد