۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

تولدمان مبارک/روزی که ملت سبز ایران را جهان شناخت

چه زود گذشت این سه سال . دقیقا همین 22 خرداد سه سال قبل بود که با کلی امید به دنیا آمدیم و نام ما شد جنبش سبز

با کلی آرزوهای خوب برای کشورمان پا به عرصه گذاشتیم در راه دوستانی داشتیم ندا بود سهراب بود محسن بود امیر بود و...

اما دست روزگار گلهای باغمان را چید و زود پرپر کرد . ماهم تنهایشان نگداشتیم به دیدارشان رفیتم دست مادرشان را بوسیدیم مادرانی که  یک فرزند از دست داده ولی هزاران فرزند را در روزهای سخت زندان و شکنجه دعاگو بودند .

گوشه چشممان به کارگرانی بود که در روز به روز فقیر تر میشدند نگاهمان به معلمانی بود که برای مخارج خود مسافرکشی میکنند همه را یکصدا به یاری طلبیدیم .

آیا کسی هست دست یاریمان را بپذیرد ؟ ما دانشجوها ما مسن تر ها ما پدر و مادرها با علم به دستگیر شدن با علم به خطرکشته شدن آمدیم اما هیچ گروهی به صورت مستقل در کنارمان نایستاد . آنقدر دوستانمان را دستگیر و محروم از تحصیل کردند آنقدر پای مادرانمان در راه خانه تا اوین تاول زد ولی بازهم فریاد رسی جز خدا نبود.

همه خشم خود را فرو خوردند تا روزی دوباره اسم ندا را فریاد بزنند سمبل مظلومیت یک ملت ، همه به خانه ها برگشتیم و منتطر فرصتی برای روییدن .

آمدیم تا در خانه هایمان در جمع خانوادگی در جمع دوستان دموکراسی را تمرین کنیم تا وقتی که این مملکت را آزاد دیدیم دوباره با دست خودمان آنرا به نظامیان روحانیون و افراد بی صلاحیت ندهیم .

دوستان من امروز روزی که جهان ما را شناخت ، همه انسانهای آزاده در گوشه و کنار جهان با ما همصدا شدند و آوازه ملت سبز ایران در جهان طنین انداز شد .

کلی آرزوهای خوب برای این کودک سه ساله داریم برای این مملکت سه هزار ساله .

جنبش سبز روز تولدت مبارک . ببین ندا آمده و به ما تبریک میگوید که با اینهمه فشار هنوزم دلمان سبز است و آماده شکفتن هستیم .

پدرمان هم آمده قوی سفید مرحوم منتظری که حالا آرام گرفته و دعای خیرش پشت و پناهمان است .

دوستان تولدتان مبارک